آویزون



بسم الله

بعضی وقتا خودتو به در و دیوار میزنی برای یه آرزوی کوتاه و هی میگی ینی میشه فلان موقه فلان اتفاق بیفته

بعد خدا بدون اینکه تو خبر داشته باشی، دقیقا همون موقه که اصلا فکرشم نمیکنی یه بادوام ترشو میذاره جلوت و میگه خجالت نکشیدی هر روزتو روزی دادم و همیشه با کرم باهات رفتار کردم، باز شک کردی و هی گفتی ینی میشه و دست و پا زدی؟! 



بسم الله

 

گاهی برگردید و نوشته هاتون رو  بخونید

گاهی برگردید و زندگی تون رو مرور کنید

گاهی به آینده بروید و الان رو مثل گذشته ی آینده تون ببینید. چه حسرتایی مونده به دلتون؟ برگردید به حالی که قرار است بشود گذشته ی آینده تان. از نو بسازید

از نو خواهیم ساخت


بسم الله


تا ساعت ۱۱:۳۰ صبح هیچگ نزد بهم، تا خودم شروع کردم زنگ زدن.

چند روز دیده نشدن اینطوری از یادها میری اونوقت چه توقعیه از زمانیکه زیر خروارها خاک میخوابوننت.

برا همینه که باید مدرسه ای بسازی، مسجدی بسازی، کتابی بنویسی یا درخت سبزی بکاری تا شاید در یادها بمونی و با همین توشه های گهگاهی شاید از برزخ بتونی بگذری.


بسم الله


بووووقبووووق.

-سلام، احوال شما؟ عیدتون مبارک.

-سلاااام، الحمدلله، خوبی شما؟ عید شمام مبارک، خوش میگذره شهرستان(ج)؟

-ممنون. والا من ج نیستم. ی هستم.

-جدیییییی؟!!!

-.


بووووق.بووووق

-.

-.

- نرفتی شهرستان پس؟ همسرتون تنها گذاشتی؟

- نه والا. دست من نبود. نشد.

-اشکال نداره حالا. میگذره. بیشتر قدر همو میدونین.


واتس آپ؛ گروه دبیرستان

- بچه ها کی بریم بیرون؟

- فردا

-من. دانشگاهم.


بووووق.بووووق.

اینجا خونه ی مادربزرگه س و همه از همه جای ایران جمع ند.



*****


عید فطر ۱۴۳۷

از تهران، از تهران، از شیراز، از مشهد.

همه جمعند و دانشجوی پزشکی توی خوابگاه پای درس و جزوه و پنج شنبه و جمعه کیشیک

۳ماه دوری از همسر، فقط ۳روز دیدار در روزهای آخر رمضان آن هم با استرس امتحان

محروم از هفت تخم عید فطر.

محروم از کنار همسر بودن.

محروم از بودن کنار خاله ها و پسر خاله ی ۴-۵ماهه ای که فقط یکبار توی قنداق دیدمش.

محروم از نماز عید به خاطر امتحان.

محروم از یک ناهار گرم بعد از یک ماه روزه.

محروم از .


آیا بازهم پزشک حق ندارد؟





بسم الله


حس وصف نشدنی اون حسی هس که حدودای یک سال قبل توی تلگرام یه جواب آزمایش برات بفرستن، بعد به طرف بگی آره، بارداری بعد الان عکس اون جواب آزمایش رو نشونت بدن که یه دخترِ مامانیِ  سه ماهه شده!

تا برات اتفاق نیفته نمیتونی حسش رو درک کنی.


از دیشب تا حالا خیلی ذوق مرگم


بسم الله

۱) دوران بلوغ بچه های ایران همزمان با دوره راهنمایی نظام قدیم خودمان میشود. دوره ای پر از تنش و بالا و پایین شدن هورمون ها و هجوم افکار و تغییرات غیر قابل کنترل و پیش بینی اخلاق فرد. و ما اولین مشاور رو در چه مقطعی داریم؟ در مقطع دبیرستان! همه ی تنش ها را یک تنه باید تحمل کند و به تعادل برسد مگر اینکه در خانه حالش را بفهمند و همراهش باشند.

۲) دبیرستان دوران چشم و گوش باز شدن بچه ها شده و ما درسی به نام دانش خانواده ی فعلی و همان تنظیم قبلی را در ترم یکی مانده به آخر دانشگاه ارائه میکنیم. پس تمام اطلاعات درست و نادرست فرد از طرق مختلف به دست دانش آموز دبیرستانی میرسد.(فاجعه ی فعلی ما بلوغ زودرس است که نمیگذارد طرف به دبیرستان برسد و قبل از آن آرامش را از فرد سلب میکند)

۳) غولی به نام کنکور درست کرده ایم و کل آینده ی فرد رو از همین طریق زیر و رو میکنیم بدون در نظر گرفتن استعداد واقعی فرد.

۴) مدرک گرایی باعث شده همه در سنین اوایل جوانی و شور و شوق عمر خود را در دانشگاه سپری کنند و زمینه ازدواج فراهم نشود و تا پسر بخواهد ارشد یا دکترایش را بگیرد و سربازی برود و شغل پیدا کند نزدیک به ۴۰سالگی و افول شور و شوقش برای زندگی است. دختران نیز به همچنین.

۵) اگر ناپرهیزی کنی و در دوران دانشجویی ازدواج کنی، درست آن برهه ی زمانی که همه از شیرینی اش حرف میزنند برایت تاخ ترین روزهای جدایی و دوری میشود. (نتیجه اش میشود ۳ماه دوری به امید ۳روز تعطیلی و دیدار یار که در چشم به هم زدنی مرخصی رو ازت میگیرن و تازه, امتحانِ پس فردای تعطیلات هم بهش اضافه  میکنند و .) 

۶) و بازهم در صورت همان ناپرهیزی بالا، لطف کرده اند و قانون گذاشته اند دختر میتواند به محل تحصیل یا کار همسر انتقالی بگیرد که آن هم وقتی پیگیر میشوی کم مانده بگویند دختر باید دیوانه زنجیری باشد یا قید پدر و مادرش را بزند و زبانم لال بشود بعد مشمول این قانون شود.

۷)زمانی که سن، بهترین سن باروری است و حوصله و اعصاب تربیت فرزند داری، باز هم درگیر گرفتن مدرک و شروع شغل اجباری و اینها میشوی و میمانی که اول فرزند بیاوری یا اول شغل بگیری یا اول پله های ترقی! را بپیمایی!

دقیقا داریم چه غلطی میکنیم تو این کشور؟ کجا میخایم برسیم با این نزاع با سرشت طبیعی انسانی؟


بسم الله

از جمله فرهنگهای مسخره مون اینه که به محض اینکه خبری از بچه بشه شروع میکنن به پرسیدن اسمش حالا اصلا معلوم نیس دختره یا پسر،برای خودشون اسم هم انتخاب میکنن. تازه مورد داریم میگه شما هرچی میخوای بذار، ما فلان اسم صداش میکنیم!

بنده خدایی از اقوام رو سین جیم کرده بودن که اسم بچه ت رو چی میخوای بذاری و گفته بود محمد حسن، اونم به خاطر دل حضرت زهرا.س. که گفته بودن نام حسن غریب هست. 

کل خاندان تا هفت پشت غریب تر زنگ میزدن که حالا محمد حسن شد اسم، یه اسم امروزی بذارین، اصلا بذارین فلان اسم، شما محمد حسن هم بذارید ما به فلان اسم صداش میکنیم. 

این آدما همونایی هستن که جرات نداری بگی بالای چشمت ابرو، میشورنت می ذارنت رو بند، اونوقت برای خودشون این حق رو  جایز میدونن که تو خصوصی ترین مسائل زندگی بقیه نظر بدن

حد خودمونو بدونیم و قبل از حرف زدن فکر کنیم ببینیم اگر همین حرف رو تو شرایط مشابه به خودمون میزدن چه حسی پیدا میکردیم


بسم الله

این چه فرهنگ مسخره ای هست که سرتونو میکنین تو زندگی مردم؟ حقوق من به شما چه ربطی داره؟ چرا بچه میارم یا نمیارم به شما چه ربطی داره؟ اسم بچه م رو چی میخوام بذارم به شما چه ربطی داره؟ اونم با سماجت زیاد و از رو نرفتن.

به هر بهانه ای دنبال سر درآوردن از زندگی همدیگه ایم درحالیکه قرار نیس هیچ دردی از اون خونواده دوا کنیم و فقط قراره نمک رو زخم باشیم و دخالت کنیم بدون اینکه خودمونو بذاریم جای طرف

دست برداریم از این فرهنگهای مسخره


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Kristen بیوگرافی و معرفی بازیگران مرد سینمای ایران Fisseha Josh تخفیف۲۰ Neal gardeshgari اطلاعات در خصوص دوربین های مداربسته حکیم الرعایا (دکتر یزدان نیاز)